-
گیگیلی و واحد پول
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 16:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ا ین روزها در محافل اقتصادی جمهوری اسلامی این بحثها مطرح میشود که واحد پول جدیدشان را چه بگذارند و تاکنون اسمهایی هم مثل دینار و درهم و امامی و ولایی و ریال و تومان ... پیشنهاد شده است که بنظر من هیچ کدام از این اسامی برای واحد پول نظام مقدس جمهوری اسلامی در خور شاءن...
-
گیگیلی و خرداد
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 17:22
امروز ساعت 8 صبح از خواب بیدار شدم... نمیدونم اشکال از منه یا اشکال از خرداد...هر سال تو خرداد که میشه یه حالی میشم...انرژی میگیرم شلوغ میکنم...گیگیلیگیم کم میشه...کارای عجیب غریب میکنم... فکر کنم اشکال از خرداد باشه...چون هوا گرم میشه ادم به شور و هیجان میاد...بعدچون قبلا به هوای خنک عادت داشتی اعصابت از گرما خورد...
-
گیگیلی و فرهنگستان لغت
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 22:40
امروز از خواب که بیدار شدم فرهنگستان زبان فارسی اعلام کرد از این پس بجای واژه غریب و نامانوس و بی ادبانه کون از کلمه جیب استفاده کنید همانطور که رئیس جمهور در سخنرانی اخیرش گفته است : همه چیز صاف میره تو جیب مردم برم پا تی وی ببینم دیگه چی میگن...بای
-
گیگیلی و آهنگ
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 16:31
با تشکر از برنو مارس Today I don't feel doing anything I just wanna lay in my bad Don't feel like picking my phone, so leave a message at the tone Cause today I swear I'm not doing anything I'm gonna kick my feet up then stare at the fan Turn the TV on , throw my hand in my pants Nobody's gon' tell me I can't I'll be...
-
گیگیلی و استادیم
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 02:18
امروز صبح زود ار خواب پاشدم که بریم ورزشگاه بازی استقلال و النصر رو ببینم البته بگم که من پرسپلیسی ام رفتیم ورزشگاه و به جای بازی این اتفاقات رو دیدم تماشاگران:فوتبال با سیاست نمیخوایم نمیخوایم بسیجی ها:هاهاها نمیخواین که نمیخواین به …مون تماشاگران بسیجی برو بیرون بسیجی ها:بیلاخ عمرن تا ساندیسمون رو ندن نمیریم...
-
گیگیلی و دعوای بعضی ها
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 23:35
بزنید هم را...بکشید هم را...لت و پار کنید هم را...از وسط نصف کنید هم را...با کمربند بشکنید سر هم را...ملت ما خوشحال تر میشوند مشت اول هزار...
-
گیگیلی و نماز جمعه
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 20:30
امروز حدود ساعت 1 بود از خواب بیدار شدم دیدم صدای گریه یه مرد میاد...خیلی سوز ناک بود...دنبال صدا رو گرفتم رسیدم به کنار تشک بابا بزرگم که همیشه تو حال پهن هست (اون از من گیگیلی تره) خلاصه تشک رو زدم کنار و دیدم صدا از رادیوش هست...و صدای نماز جمعه هست گفتم گرندپا...این چیه داری گوش میدی؟دیدم گرندپا خوابش برده...امدم...
-
گیگیلی و بیماری هلندی
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 17:56
امروز ساعت 12.5 از خواب بیدار شدم...از اول صبح ( همون ظهر شما) ننه گیگیلی و بابا گیگیلی گیر داده بودن که چرا اینقدر میخوابی و چرا اینقدر گیگیلی ( یعنی گشاد) هستی و ما باید تو رو ببریم دکتر...خلاصه اخرش ما رو کشون کشون انداختن تو ماشین و بردن... دکتر هم بعد از معاینه های تخصصی فهمید من هیچ کاری نمیکنم و فقط پول تو جیبی...
-
گیگیلی و هیئت کوچه پایینی
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 01:20
امروز ساعت 11.5 به شکل طبیعی از خواب بیدار شدم...دیدم تو محلمون دعوا شده...اخه ما واسه ایام فاطمیه تو محلمون هیئت میزنیم ... دیدم هیئت کوچه بالایی با هیئت ما دعواشون شده سر این که ما دیدیم مستر اینتلیجنس همراه شعیب الصالح رفتن هیئت کوچه پایینی هیئت محله ما هم میگفتن که نخیر ما تو عکسای هیئت کوچه پایینی ندیدیم که مستر...
-
گیگیلی و انتخاب رشته
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 19:55
امروز از ترس این که نتیجه های کنکور رو میدن از خواب نمیخواستم بیدار شم تا این که ساعت 5 عصر ننه گیگیلی به زور من و نشوند پایه رایانه که نتیجه کنکور رو براش بیارم نتیجه رو که اوردم دیدم کنکورمون شده شصتاد هزار و من دور حیات بدو ننه گیگیلی دور حیات بدو...یه ذره که دوئیدیم و ورزش کردیم و خستگیمون در رفت و دوتا کتک با...
-
گیگیلی و مدیریت جهانی
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 13:12
امروز همون 8 که حسین زنگ زد از خواب بیدار شدم...بعد خب چون بیکار بودم تصمیم گرفتم مدیریت جهانی کنم... چرا تعجب میکنی؟ مدیریت جهانی که کاری نداره همه میتونن بکنن فقط احتیاج به ابزار لازم داره 1.رو به مقدار پر ("پ" "او"داره) 2.دهنی از نوع بی چاک 3.گذراندن تمام دوره های تخصصی فحش دادن...از نوع...
-
گیگیلی و پیام تسلیت
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 13:26
امروز صبح ساعت 8 حسین بهم زنگ زد و خبر شهید شدن اسامه را به من داد...البته خیلی عذرخواهی کرد که حواسش نبوده اینجا ساعت 8 صبح هست چون اونجا ساعت 11 شب بوده منم بخشیدمش حالا لازم دیدم که به نوبه خودم این ضایعه (یعنی شهادت اسامه و فرزند فقیدش) رو به علی جان و مموتی عزیزم تسلیت عرض کنم انشاالله باقی عمر ایشون بچسبه تنگ...
-
گیگیلی و حرامزاده
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 11:37
امروز ساعت 11 از خواب بیدارم کردن ...یعنی داداشم , گوگولی بیدارم کرد داستان از این قرار بود که داداش گوگولی وقتی جاهل بود یه کارایی کرده بود (منظور تلم تولوم هست ) که حالا که زن گرفته گندش در امده و حالا امده بود دنبال من تا گندش و یه جوری ماست مالی کنیم...خلاصه ما رو بیدار کرد و برد پیش اون دختر خانم ثابق که یه چیزی...
-
گیگیلی و چند کارگر
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 20:43
امروز یادم نیست ساعت چند بیدار شدم ولی یادم هست که رفتم بیرون و چند کارگر دیدم ... یکی با بیل سر میدان نشسته بود یکی بدون بیل پشت درهای میله ای سبز رنگ کارخانه پارچه بافی ای که به تازگی ورشکسته شده بود نشسته بود یکی در صف 2 کیلومتری مرغ برای گرفتن مرغ کیلویی 50 تومن ارزانتر از مغازه آن ور خیابان ایستاده بود یکی در صف...
-
گیگیلی و 10 نکته عروسی سلطنتی
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 23:35
جمعه ساعت 12.5 از خواب پاشدم دیدم تی وی داره عروسی سلطنتی پخش میکنه ما هم که بیکار نشستیم دیدیم و به یه سری نکات پی بردم 1. خاک بر سرا پول ندادن یه حلقه درست حسابی بخرن بیاین ببرمتون بغالی سر کوچمون حلقه هاش شیک تر و قشنگ تره 2. خاک بر سرا واسه این که حلقه ارزون تر تموم بشه از عرضش که زده بودن از قطرش هم زدن بودن به...
-
گیگیلی و دوستان
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 21:16
پنجشنبه ساعت 6 صبح با زنگ یکی از دوستام بیدار شدم... دوستم: گیگیل بپر وسیله هاتو جمع کن نیم ساعت دیگه دمه خونتونیم میخوایم بریم شمال گیگیل (یعنی بنده ) اول این جوری بعد هم این جوری بعدش هم (یعنی تق تلفن رو قطع کردم و خوابیدم) 1 دقیقه بعد یکی از دوستام که اسمش محمود هست و ما بهش میگیم مموتی و من با هاش خیلی رو در...
-
گیگیلی و حلال و حرام
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 14:04
امروز ساعت 12.07 دقیقه از خواب پا شدم...فردا امتحان دینی دارم...کتاب دینی رو باز کردم بخش حرام و حلال و بخونم... نوشته بود چیز های حلال آب ماء الشعیر بدون الکل گوشت خر و گاو و اینا ( من نمی فهمم یه رستوران وقتی به آدم گوشت خر میده مردم واسه چی شاکی میشن گوشت به این حلالی) خون پشه خون بد حجاب؟؟؟!!! من و میگی ... خون بد...
-
گیگیلی و دروغ
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 13:16
امروز 12 از خواب بیدار شدم ناهار خوردم ساعت 2 اخبار شبکه یک رو دیدم و وقتی دیدم همه چی تو کشورمون گلستون هست و استکبار جهانی در حال ویرانی خیالم راحت شد رفتم خوابیدم تا 5 عصر...وقتی بیدار شدم پریدم پای تی وی و بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر...دیدم مهمترین خبرش در مورد سوریه است که به هم ریخته و یه عالمه ادم کشته شدن و یه...
-
گیگیلی و یا علی
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1390 22:41
امروز ساعت 12 با صدای جیغ زن همسایه بقلیمون از خواب پریدم سرمم محکم خورد به طاقچه بالای تختم...(خب چیه؟ مگه تا حالا کسی رو ندیدی که بالای تختش طاقچه داشته باشه؟...چرا بر و بر من و نگاه میکنی؟ بالای تختم یه طاقچه دارم که کتابامو با پونز میچسبونم بهش که هروقت میخوام بخونمشون دستم خسته نشه...اصلا به تو...
-
گیگیلی و جیمز باند
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 20:05
دیریدیریییین...دین دین دین...امروز ساعت 10.5 خودم از خواب پا شدم....هورااااااااااااااااا...بعد یه ذره فکر کردم ببینم این وقت روز چی کارم کنم؟ دیدم هیچی حوسلم سر رفت بعد دیدم یه جوجو که تازه به دنیا امده از روی درخت پشت پنجره اتاق افتاده پایین مامان جوجوه هم از بالای درخت داشت جیک جیک میکرد واسه اولین بار تو زندگیم دلم...
-
گیگیلی و سال جهاد اقتصادی
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 17:55
امروز ساعت 12.10 از خواب بیدار شدم پریدم پشت پی سی یه ذره وبلاگ بخونم...چنتا وبلاگ خوندم خیلی باحال بود ولی از اونجایی که یارانه های نظر دادن رو ورداشتن تو نظر دادن و نقد و ایراد و تعریف از نویسنده های وبلاگ صرفه جویی کردم...بخدا فقط به خاطر یارانه هاش بود فکر نکنید به خاطر این که حال نداشتم بود ها...نه...اصلا...بعدش...
-
گیگیلی و صبحانه
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 17:36
امروز ساعت 11.45 از خواب بیدار شدم هوس یه صبحانه دبش کرده بودم هیچکس هم خونه نبود دست صورتم رو شستم یه چایی واسه خودم درست کردم نون رو از تو یخچال در اوردم گذاشتم تو توستر که گرم بشه نون پنیر و گردو هم از تو یخچال در اوردم بعد یادم افتاد گوجه و خیار هم حال میده یه گوجه قرمز با یه خیار قلمی هم ورداشتم...
-
گیگیلی و دختر بازی
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 19:50
امروز 12.15 از خواب بیدار شدم یه ذره با خودم فکر کردم یه هو دیدم باز خوابم برده و ساعت 5 عصر و دلم داره قار و قور میکنه اخه ناهار نخورده بودم رفتم سمت آشپزخونه دیدم مامانم واسم ناهار گذاشته رو اوپن و خودشم خونه نیست قیمه درست کرده بود جاتون خالی زدم تو رگ بعد یه ذره دوباره شروع به فکر کردن کردم ولی این دفعه حواسم بود...
-
گیگیلی و رژیم
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 20:46
امروز هنوز از خواب بیدار نشدم....اییییییی گشنمه...دو روز غذا نخوردم دیگه انرژی ندارم بنویسم خسته شدم....تی وی هم نمیتونم نگاه کنم اخه اینجوری مجبور میشم انرژی مصرف کنم بیشتر گشنم بشه نتونم رژیممو ادامه بدم...میرم به ادامه خوابم برسم...بای
-
گیگیلی و ماشین چمن زنی
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 20:10
امروز ساعت 10 با عصبانیت تمام از خواب بیدار شدم...باغبون ساختمونمون امده بود چمن این باغچه رو بزنه اینقدر سر و صدا کرد نزاشت بخوابیم که حالم ندارم سرش داد بزنم بگم خاموش کنه او لامصب و...من نمیدونم این باغچه اصلا به چه دردی میخوره منبع هرچی پشه مزاحمه که نمیزاره شبا راحت بخوابیمو کوتاه کردنو مرتب کردنش هم که اینجوری...
-
گیگیلی و ورزش
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 15:38
امروز 12.5 از خواب بیدار شدم زیاد خوابیده بودم گردنم درد گرفته بود گفتم یه ذره ورزش کنم دمبلم کنار اتاق بغل کمدم افتاده بود امدم ورش دارم دیدم وزنش زیاده دوتا وزنه 2 کیلوییشو کم کردم امدم بزنم دیدم بازم سنگینه هنوز وزنه 5 کیلوییشم باز کردم این دفعه پا شودم یه ذره دستامو عقب جلو کردم دیدم حسابی گرم شدم امدم وزنه بزنم...
-
گیگیلی و کمک به ننه گیگیلی
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 15:29
ساعت 11.5 از خواب بیدار شدم.این صدای جارو برقی مامانم مگه میزاره بخوابم...گفتم مامان چیکار میکنی بزار بخوابیم...گفت گیگیل بیا کمک کن تا لنگ ظهر خوابیدی من برم تو آشپزخون غذا درست کنم...منم یه ذره لبو لوچمو تو هم بردم و گفتم اوکی جارو برقی رو از دستش گرفتم همین که رفت تو آشپزخونه جارو برقی رو روشن گذاشتم و پریدم تو...
-
گیگیلی و کنکور
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 15:17
ساعت 12 از خواب بیدار شدم ناهارم و خوردم امدم تو اتاق دیدم کتاب تستم رو زمین افتاده گفتم یه ذره تست بزنم کتاب و وا کردم دیدم زیاده تو همین فکرا بودم که دیدم حس تست زنیم پریده گفتم ولش کن حالا که وقت زیاده بیام یه ذره وبلاگ بنویسم الانم دیگه زیاد نوشتم خسته شدم میخوام برم تی وی نگاه کنم بای...