گیگیلی...!

وبلاگی برای جوان هایی با کالیبر گشاد...

گیگیلی...!

وبلاگی برای جوان هایی با کالیبر گشاد...

گیگیلی و سال جهاد اقتصادی

امروز ساعت 12.10 از خواب بیدار شدم پریدم پشت پی سی یه ذره وبلاگ بخونم...چنتا وبلاگ خوندم خیلی باحال بود ولی از اونجایی که یارانه های نظر دادن رو ورداشتن تو نظر دادن و نقد و ایراد و تعریف از نویسنده های وبلاگ صرفه جویی کردم...بخدا فقط به خاطر یارانه هاش بود فکر نکنید به خاطر این که حال نداشتم بود ها...نه...اصلا...بعدش هم گفتم بیام یه ذره وبلاگ بنویسم الانم دیگه بیشتر از این نمیتونم اینترنت وصل باشم باید صرفه جویی کنم...بلاخره هرچی باشه سال...سال جهاد اقتصادیه...میرم تی وی ببینم...احتمالا الان این سوال براتون پیش امده که سال جهاد اقتصادی مگه نیست چطور میخوای بری تی وی ببینی...به اون دسته از دوستان که این سوال رو میپرسن باید بگم که به شما هیچ ربطی نداره...ها ها ها ها...بای

گیگیلی و صبحانه

امروز ساعت 11.45 از خواب بیدار شدم هوس یه صبحانه دبش کرده بودم هیچکس هم خونه نبود دست صورتم رو شستم یه چایی واسه خودم درست کردم نون رو از تو یخچال در اوردم گذاشتم تو توستر که گرم بشه نون پنیر و گردو هم از تو یخچال در اوردم بعد یادم افتاد گوجه و خیار هم حال میده یه گوجه قرمز با یه خیار قلمی هم ورداشتم شستم....آخ....خسته شدم...صبحانه خوردن چقدر کار داره...ولی عزمم رو جزم کرده بودم که این کار رو انجام بدم خلاصه خیار هم پوست کردم و نشستم به صبحانه خوردن...البته جلوی تی وی...بعد که قشنگ خوردم و سیر شدم پریدم پشت پی سی تا یه ذره وبلاگ بنویسم...اه...زنگ خونمون داره میخوره وایسید برم در خونه رو باز کنم الان میام................ گندتون بزنه....بابام بود رفته ناهار کباب گرفته....حالا من که سیرم چه جوری ناهار بخورم....اه....من عاشق کبابم....نونای چربشو نگاه... برو دیگه خسته شدم...اعصابم هم خورده میرم تی وی ببینم می چف میبینم شاید گشنم شد نشستم ناهار هم خورد...بای

گیگیلی و دختر بازی

امروز 12.15 از خواب بیدار شدم یه ذره با خودم فکر کردم یه هو دیدم باز خوابم برده و ساعت 5 عصر و دلم داره قار و قور میکنه اخه ناهار نخورده بودم رفتم سمت آشپزخونه دیدم مامانم واسم ناهار گذاشته رو اوپن و خودشم خونه نیست قیمه درست کرده بود جاتون خالی زدم تو رگ بعد یه ذره دوباره شروع به فکر کردن کردم ولی این دفعه حواسم بود که خوابم نبره بعد به این نتیجه رسیدم که برم دختر بازی کنم تا مامنم خونه نیست شاید شب به یه نوایی رسیدیم ولی... دیدم اگه الان بخوام برم دختر بازی اول باید ریشامو بزنم بعد لباس خوب بپوشم بعد مو هامو درست کنم بعد برم بیرون بعد...اصلا ولش کن کی میره این همه راه رو دیگه با خودم گفتم بپرم پشت کامپیوتر و بیام وبلاگ بنویسم شاید دخترا خودشون پیدا شدن الانم خسته شدم دیگه میخوام برم تی وی ببینم...بای...

گیگیلی و رژیم

امروز هنوز از خواب بیدار نشدم....اییییییی گشنمه...دو روز غذا نخوردم دیگه انرژی ندارم بنویسم خسته شدم....تی وی هم نمیتونم نگاه کنم اخه اینجوری مجبور میشم انرژی مصرف کنم بیشتر گشنم بشه نتونم رژیممو ادامه بدم...میرم به ادامه خوابم برسم...بای

گیگیلی و ماشین چمن زنی

امروز ساعت 10 با عصبانیت تمام از خواب بیدار شدم...باغبون ساختمونمون امده بود چمن این باغچه رو بزنه اینقدر سر و صدا کرد نزاشت بخوابیم که حالم ندارم سرش داد بزنم بگم خاموش کنه او لامصب و...من نمیدونم این باغچه اصلا به چه دردی میخوره منبع هرچی پشه مزاحمه که نمیزاره شبا راحت بخوابیمو کوتاه کردنو مرتب کردنش هم که اینجوری مرده شوره باغچه و باغبونو بهارو ببرم... امدم اینجا وبلاگ بنویسم بدتر اعصابم خورد شده برو بینیم بابا خسته شدم...میرم تی وی ببینم تا این مرتیکه بره بگیرم کپه مرگم و بزارم...بای