گیگیلی...!

وبلاگی برای جوان هایی با کالیبر گشاد...

گیگیلی...!

وبلاگی برای جوان هایی با کالیبر گشاد...

گیگیلی و ورزش

امروز 12.5 از خواب بیدار شدم زیاد خوابیده بودم گردنم درد گرفته بود گفتم یه ذره ورزش کنم دمبلم کنار اتاق بغل کمدم افتاده بود امدم ورش دارم دیدم وزنش زیاده دوتا وزنه 2 کیلوییشو کم کردم امدم بزنم دیدم بازم سنگینه هنوز وزنه 5 کیلوییشم باز کردم این دفعه پا شودم یه ذره دستامو عقب جلو کردم دیدم حسابی گرم شدم امدم وزنه بزنم دیدم ای بابا این که هنوز سنگینه....وزنه 1 کیلویی ها رو هم باز کردم و امدم میله به زنم دیدم گردن دردم خوب شده گفتم ولش کن بیخیال ورزش شدم پریدم پشت کامپیوتر که وبلاگ بنویسم الانم خسته شدم دستم درد گرفت هم ورزش کردم هم وبلاگ نوشتم بسه دیگه ...میخوام برم تی وی ببینم...بای...

گیگیلی و کمک به ننه گیگیلی

ساعت 11.5 از خواب بیدار شدم.این صدای جارو برقی مامانم مگه میزاره بخوابم...گفتم مامان چیکار میکنی بزار بخوابیم...گفت گیگیل بیا کمک کن تا لنگ ظهر خوابیدی من برم تو آشپزخون غذا درست کنم...منم یه ذره لبو لوچمو تو هم بردم و گفتم اوکی جارو برقی رو از دستش گرفتم همین که رفت تو آشپزخونه جارو برقی رو روشن گذاشتم و پریدم تو اتاق تا یه ذره وبلاگ بنویسم الان دیگه خسته شدم میخوام برم تی وی ببینم ولی این صدای جارو برقی مگه میزاره...بای...

گیگیلی و کنکور

ساعت 12 از خواب بیدار شدم ناهارم و خوردم امدم تو اتاق دیدم کتاب تستم رو زمین افتاده گفتم یه ذره تست بزنم کتاب و وا کردم دیدم زیاده تو همین فکرا بودم که دیدم حس تست زنیم پریده گفتم ولش کن حالا که وقت زیاده بیام یه ذره وبلاگ بنویسم الانم دیگه زیاد نوشتم خسته شدم میخوام برم تی وی نگاه کنم بای...